دوستدارم با جزئیات بگویم چه شد اما بیاندازه خستهام. این را درحالی مینویسم که ۱۱ صبح وقت شروع انتخاب سختی کشیدن بود؛ یعنی چند دقیقهی دیگر. دیشب را تا صبح بیدار بودم و یک لحظه خواب به چشم ندیدم؛ خیلی جدی فکر کردم و فهمیدم این فرصت طلاییِ زندگیام را برای هزاران عملی که میشود انجام داد، نباید برای درسخواندن و اضطراب بودن در محیطهای پر ریسک خراب کنم. من خستهام. واقعا خسته شدهام. زندگیِ واقعیِ من دیگر اینچیزها نیست. چرا مینویسم و برای چه!
آمدن و رفتنی مصادف
جهان خالی از دوست
خستهام ,صبح ,داد، ,نباید ,اضطراب ,درسخواندن ,برای درسخواندن ,نباید برای ,داد، نباید ,انجام داد، ,درسخواندن و
اشتراک گذاری در تلگرام
تبلیغات
درباره این سایت